Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «تابناک»
2024-05-03@23:11:25 GMT

تاجیک: بانیان وضع موجود حداقل زبان در کام گیرند

تاریخ انتشار: ۲۱ آبان ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۳۹۳۷۰۷

تاجیک: بانیان وضع موجود حداقل زبان در کام گیرند

به گزارش «تابناک» به نقل از اعتماد، محمدرضا تاجیک در یادداشتی با عنوان «سیاست دیگرم آرزوست» برای روزنامه اعتماد نوشت: یک- زبانِ سیاسی امروزِ ما زبانِ هرز و هرزه‌ای است، زبان گستاخ و خشنی است، زبانی است که زبان‌دانی نمی‌داند و نمی‌خواهد. زبان «نه‌گو» به نقد و تغییر است. این زبان دیریست که به گل نشسته است (اگر نگوییم از آغاز در گل بوده است) و کسی ثمری از آن نمی‌بیند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

از این درخت بی‌ریشه زبانِ سیاسی، میوه‌های گندیده می‌روید. این زبان، چون گلی است وحشی که محکوم به بی‌آبی و محروم از مراقبت و حمایت در برابر خار و خاربن، در میانه صحرایی افتاده در سایه و بی‌بهره از نور، دچار زوال و سترونی و احتضار شده است.

شاید هم گیاه و شاخه‌ای نوزاد است که هنوز گل نداده است، چه رسد به آنکه برکات بالقوه‌اش را عطا کند. شاید هم زیادی پیر و فرتوت شده، یا از آغاز پیر متولد شده است. شاید زبانی بدوی و وحشی است. شاید زبانی بی‌زبان است. شاید زبانی بدزبان است. شاید زبانی زبان‌نفهم است. شاید دیریست که کبره بسته و به مرده‌ریگ تبدیل شده است. هرچه هست، قامت باور و احساس بسیاری را شکسته است، بند از بند بسیاری از دلبستگی‌ها و وابستگی‌ها بگسسته است.

به هر روح لطیفی زخم و زخمه می‌زند. زبانی چنین، دلالت بر ناتوانی و عجز دارد، از قدرت لبخندی ساده، نوازشی ملایم، حرفی محبت‌آمیز، گوشی شنوا، تمجیدی صادقانه یا توجهی کوچک و واقع‌گویی و حقیقت‌گویی، قاصر است. همواره بوی دروغ و فریب و مرداب و مدفوع می‌دهد: بوی اخته‌گی و قحبه‌گی و هرزه‌گی، و هنگامی از این بو رهایی می‌یابد که به حالت باکرگی برگردانده شود، از خودش، از کثافت وجود خودش، از لجاجتش در برابر تکرار تفاوت و شدن و امر نو، تطهیر و تهذیب و تزکیه و تمیز شود. وقتی تمیز شد و با نظم و اخلاق و زیبایی قرین شد، به قول فروید تمدن‌ساز می‌شود.

لازمه این تطهیر و تمیزشدن، هرس‌کردن و پیوندزدن این زبان، با زبان سیاست راستین است. پس، سیاست تا آن‌جا حیات و بقا دارد که زبان نیکو و نرم (لین) دارد. چنین زبانی، هم‌چون می‌قدرت بشکستن ابریق را دارد، و رایحه آن، توان به طرب آوردن مردمان را.

دو- بارت به ما نشان داد که «وقتی مدفوع را بنویسیم، دیگر بو نمی‌دهد»، شاید اگر ما هم زبان سیاسی را به ادب و منطق نوشتار مزین کنیم (و در واقع، آن را از مدفوع خود یا خودِ مدفوع‌مان برهانیم)، دیگر بو ندهد. تطهیر زبان سیاسی، خود کنشی سیاسی، اخلاقی، زیباشناختی است. پس، آن کنش سیاسی درون‌ماندگار امروز ما، همان پیراستن زبان سیاسی از بوی نای سیاست کپک‌زده، و آراستن آن به «آن» و «آرایه»‌ای متفاوت است.

این پالایش و آرایش باید مداوم و مستمر باشد، و در هر شرایط بتواند بی‌درنگ خود را با آداب و ادب و استلزامات آن شرایط وفق دهد. به بیان دیگر، زبانِ بازی‌پیشگان سیاسی امروز، سخت نیازمند شست‌وشو است. درست مثل مردم روم و شاهزادگان ایشان که صاحب بزرگ‌ترین سلطنت روی زمین بودند و قصد توسعه و جاودان‌ساختن آن را داشتند، راهی مطمئن‌تر از این نیافتند که زبان لاتین خود را - که در نخستین روز‌های امپراتوری، زمخت و نابسنده بود - سره و به سامان کنند.

این زبان غنی، قانون روم را در خود جای داد و در سرتاسر قلمرو فتوحات ایشان گسترش یافت. (ن. ک. به دومینیک لاپورت، تاریخ مدفوع؛ تبارشناسی سوژه مدرن). اصحاب تصمیم و تدبیر امروز ایرانی نیز، هم‌چون رومیان، باید زبانِ سیاسی خود را آب دهند و پرورده و فربه کنند، و از پیرشدن آن ممانعت نمایند، تا دم به دم بار دهد، خود را بزاید و هنگام برداشت، میوه اصل قابل تمییز از میوه پیوندی نباشد.

آنان باید زبان سیاسی خود را هم‌چون جواهری تراش دهند تا به قول مارکس، در «ایستار اجتماعی» گردش کالاها، در خور شفافیت «سکه زلال» بازار باشد. لکان می‌گوید: «تمدن یعنی ضایعات، یعنی فاضلاب کبیر.» شاید بتوان در این عبارت، زبان سیاسی را به‌جای تمدن نشاند.

از این منظر، سیاست راستین همان است که از زبانِ خویش مدفوع/گند/کپک‌زدایی می‌کند. با بیانی متاثر از این غزل حسین منزوی: دیگر برای دم‌زدن از عشق، باید زبانی دیگر اندیشید / باید کلام دیگری پرداخت، باید بیانی دیگر اندیشید / تا کی همان عذرا و وامق‌ها، آن خسته‌ها آن کهنه / باید برای این بیابان نیز، دیوانگانی دیگر اندیشید، شاید برای رهایی سیاست از زخم و زخمه‌های زبان خودش، باید زبان و بیان و کلامی دیگر برای آن اندیشید.

امروز، تنها در پرتو پوست‌انداختن زبانی سیاست است که سیاست می‌تواند پوست خود را حفظ کند. به بیان دیگر، می‌خواهم بگویم آن‌چه به‌نام سیاست در ایران امروز تجربه می‌کنیم، اگر می‌خواهد به صورت و سیرت سیاست درآید، باید از دل‌مشغولی واقعیت مبتذل اکنون خود رهایی یابد، رویای زبانی دیگر در سر بپروراند، بی‌آن‌که بیم و هراسی از «ور نم نهادن» (کشتن، در خاک نهادن، و روی خاک گل و ریاحین کاشتن) آن‌چه هست، داشته باشد. در یک کلام، اگر رسالت و وظیفه‌ای تاریخی برای سیاست تاریخ اکنون قائل باشیم، آن بی‌تردید، ساختن زبانی است که تصوّر امکان سیاستی دیگر و بیان و زبانی دیگر را ممکن سازد.

سه- زیباست بدانیم آن‌چنان‌که از سروده‌های ریگ‌ودا برمی‌آید، «واج» یا «سخن درست» در میان دین‌مردان (رهبران) ایران باستان از جایگاه و اهمیت رفیع و والایی برخوردار بوده است. به گواهی این سروده‌ها، تنها قصد دین‌مردان برای دسترسی به قوانین و مقررات ازلی و ابدی میترا- ورونه کافی نبوده است، بلکه واج (سخن درست) بنابر قصد و صلاحدید خدایان به دین‌مردان سپرده می‌شود. پس از آن، دین‌مرد با راهبری واج به مقام دانایی می‌رسد، تا بتواند قبیله را رهبری کند؛ و زیباتر است بدانیم، هرگاه رقابت یا نبردی میان «شاه‌دین‌مردان» قبایل آریایی به وجود می‌آمد، آن‌ها همدیگر را به اینکه توانایی خوبی در «دیدن» و دریافت قوانین و مقررات میترا-ورونه ندارند، و آن‌چه تحت عنوان «واج» و سخن خدایان دیده‌اند، تنها پندار آن‌ها بوده، متهم می‌کرده‌اند.

به عنوان نمونه، در بند‌های ۷ و ۸ از سروده ۷۱ کتاب دهم در مورد نابرابری سرعت روحی دین‌مردان در اوج‌گرفتن‌شان برای مکاشفه و دریافت کلام خدایان آمده: «آن‌ها نابرابرند در سرعت روح‌شان... اگرچه چشم‌ها و گوش‌های آن‌ها یکسان است. بعضی شبیه کوزه‌هایی هستند که تا شانه یا دهان می‌رسند.

برخی دیگر شبیه حوض‌های آب که در آن تن را می‌شویند؛ وقتی دین‌مردان و مراسم قربانی، یک ضربه فکری ناگهانی در قلب‌شان حضور می‌یابد، برخی (دین‌مردان) برخی دیگر را جای می‌گذارند و آن‌ها که جا مانده‌اند و ادعای دین‌مردی دارند در حقیقت در آن‌چه دیده‌اند سرگردان هستند.» امروز، دین‌مردان سیاسی ما، بیش از هر چیز نیازمند گوهر «واج» هستند. اما باید بدانند «سخن درست» زمانی موثر و کارآمد است که با «درست سخن‌گفت» همراه باشد. زیرا، این لزوما محتوای درست یک سخن نیست که آن را در ژرفای باور آدمیان می‌نشاند، بلکه این چگونگی بیان آن سخن درست است که درستی آن را بر دل‌ها و جان‌ها جاری می‌سازد.

افزون بر این، آنان نباید بر این تصور دروغین شوند که آن‌چه می‌گویند «درست» است و هدیتی از سوی خدایان، بلکه باید درست‌بودگی هر سخن سیاسی خود را به محک آراء مستقیم و غیرمستقیم جامعه مردمان، از یک‌طرف، و نتایج و بازخورد‌های آن، از طرف دیگر، بگذارند. تا زمانی که روایت این‌دو «درست» (سخن درست و درست سخن‌گفتن) در ساحت سیاسی امروز جامعه ما، راست نیاید انتظار «سیاستِ درست و راست»، سخت بیهوده است.

در شرایط کنونی، که جامعه در التهاب است و سیاست هم‌چون باغ بی‌برگی و شط علیل (به بیان اخوان ثالث)، سخن نادرست و نادرست سخن‌گفتن، هر لحظه هم‌چون اخگری سوزان روح و روان و احساس جامعه را درمی‌نوردد و بر دامان خشم و نفرت و خشونت می‌افزاید. شاید در این شرایط، صلاح ملک و مملکت در آن باشد که بانیان وضع موجود، حداقل زبان در کام گیرند تا بوی نای زبان کپک‌زده و آفت‌زده آنان بیش از این بر عمق جان مردمان آتش نیفکند.

منبع: تابناک

کلیدواژه: مهسا امینی آنفلوانزا موشک هایپرسونیک رعنا رحیم پور جام جهانی قطر حمید نوری محمدرضا تاجیک بانیان وضع موجود بدزبانی مهسا امینی آنفلوانزا موشک هایپرسونیک رعنا رحیم پور جام جهانی قطر حمید نوری زبان سیاسی شاید زبانی دین مردان باید زبان سخن درست هم چون

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۳۹۳۷۰۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

چرایی پیش‌بینی‌ناپذیری ایران فردا / قواعد بازی حکومت و جامعه پیچیده‌تر شده

فروزان آصف نخعی: در یازدهمین جلسه از سلسله نشست های جامعه مدنی موسسه رحمان، دکتر محمدجواد غلامرضا کاشی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، دیدگاه های خود را با عنوان «زندگی روزمره، دولت و جامعه مدنی» مطرح کرد. تغییر ماهیت جامعه مدنی، و برآمدن نیروهای جدید در فضای جامعه ایران، تغییر از نگاه هگلی به نگاه لوفوری برای تبیین جایگاه زندگی روزمره، ایجاد زبان جدید و گسترده توسط نسل های جدید به جای زبان قدیم که در انحصار دانشگاهیان بود، در سخنان کاشی از برجستگی ویژه ای برخوردار بود. پس از انتشار این سخنرانی در خبرگزاری خبرآنلاین، با توجه به حساسیت بحث، بازخوردهایی داشت. از این رو تلاش کردیم در گفت و گو با صاحبنظران ، تحلیل ها و اطلاعات بیشتر در اختیار مخاطبان قرار بدهیم. دکتر نعمت الله فاضلی استاد بازنشسته پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با توجه به حساسیت موضوع در گفت و گویی کوتاه، با تایید و نقد سخنان دکتر کاشی، دیدگاه های خود را در این زمینه مطرح کرد. این گفت وگو از نظرتان می گذرد: تایید و تصحیح برخی سخنان دکتر کاشی فاضلی با تاکید بر این که با «تحلیل آقای دکتر کاشی موافق» است که «ایران امروز به یک رویکرد زندگی‌گرا رسیده» و «همچنین ایرانیان به یک آغاز جدید نیز نیاز» دارند در باره نگاه کاشی به نگاه هگلی به جامعه مدنی گفت: «تصور نمی کنم جامعه مدنی در ایران حتی به معنای هگلی اش به طور کامل مضمحل شده باشد. بلکه می توان گفت شکل های جدیدی دارد گسترش می یابد. ولی این را هم قبول دارم که نقش زندگی روزمره و کنش‌گری های روزمره و نقش عاملیت فردی، بسیار وسیع و گسترده شده است. ضمن این که قبول دارم آن رژیم‌های حقیقت مانند گفتمان های ناسیونالیستی، اسلام گرایی، یا چپ مارکسیستی یا هر شکل دیگری از کلان روایت ها به پایان راه خود رسیده اند. آن ها همچنین نمی توانند و قادر نیستند انسجام بخش به جامعه برای تحولات باشند. اما سازماندهی جمعی برای پیشرفت اجتماعی یک ضرورت تام است و نمی تواند از بین برود.» او با تاکید بر این که «جامعه مدنی آریستوکرات که در سخنان آقای دکتر کاشی بود، شاید تعبیر مناسب و درستی برای دوره مشروطه و دوره پهلوی اول باشد، اما در دوره پساانقلاب ۵۷ پس از مدتی طبقه آریستوکرات نداشتیم» گفت: « از این رو نمی توانم بگویم جامعه مدنی آریستوکرات بود، زیرا ما با دانشگاه توده مواجه شدیم. دانشگاهی که همگانی است و قشر تحصیلکرده، محدود به طبقات اعیان و اشراف نبود. به همین دلیل تحصیلکردگان، و دانشگاهیان، روزنامه نگاران، هنرمندان، نویسندگان، خوانندگان، یک طبقه متوسط فراگیر فرهنگی را تشکیل داده بودند که هنوز هم همین است. البته دیدگاه دکتر کاشی را قبول دارم که جامعه مدنی آریستوکراتی که در دوره های مشروطه و پهلوی شکل گرفت، و حتی در اوایل انقلاب نیز تا حدودی بود، در حال حاضر دیگر برای ما معنا ندارد، و نمی تواند کارکردی در تحولات اجتماعی داشته باشد. ولی طبقه متوسط فراگیر فرهنگی، اتفاقا از طریق سبک زندگی و تجربه های زندگی روزمره اش، از طریق تجربه های بدنمند و جسمانی اش، و از طریق تجربه هایی که معطوف به امور بسیار ساده زندگی هست، دارد مقاومت می کند و به حاکمیت فشار می آورد، و نیروهای مسلط سیاسی را به چالش می کشد، که نمونه بارز آن زنان هستند.»
جمعیت، شرایط پیچیده و دلایل آن این استاد بازنشسته دانشگاه با اشاره به این که قبول دارد «در وضعیت بسیار پیچیده قرار داریم» گفت: « این تعبیر دکتر کاشی رو تایید می کنم که وضعیت کنونی نسبت به دوره مشروطه و دیگر دوره ها بسیار پیچیده‌تر و خطرناک‌تر است. زیرا در سال های ۱۳۰۰ و قبل از آن، جمعیت ایران حدود تا ۱۲ میلیون نفر بود. این جمعیت اکنون به حدود ۹۰ میلیون نفر افزایش یافته است. بنابراین جمعیت ایران ۹ برابر شده است. بنابراین جامعه ای با این حجم جمعیتی، و حضور تکثری از گرایش های سیاسی، اخلاقی، فرهنگی، و اجتماعی، طبیعی است پیچیده و پیش بینی‌ناپذیرتر باشد. فراموش نکنیم به میزانی که جمعیت برای مثال از ۱۰ میلیون نفر به ۲۰ میلیون نفر افزایش می یابد، پیچیدگی جامعه نیز به صورت تصاعد هندسی ضریب دو نمی خورد، بلکه ضریب تا ۱۰ می خورد.» او افزود: « با موقعیت جدید، جامعه ایران دیگر جامعه عشایری و حتی روستایی نیست. بلکه بیش از ۷۵ درصد جمعیت جامعه ایرانی در کلانشهرها و شهرها زندگی می کنند. این ساختار شهری و کلانشهری، حیات ذهنی، روانی، عاطفی، اخلاقی، وسیاسی بسیار پیچیده و متفاوتی از حیات ذهنی و اجتماعی تمام دوره های گذشته ما به وجود آورده است.» فاضلی سپس به سطح سواد به عنوان عنصر دیگری از پیچیدگی جامعه ایران یاد کرد و گفت: «باید بگویم جامعه باسواد شده است. در دوره مشروطه تنها ۵ درصد جامعه باسواد بودند. امروزه حداقل ۸۰ درصد شهروندان جامعه ایرانی باسواد هستند؛ به عبارت دیگر جامعه خوانا و نویسا است. که این امر خود به تنهایی در جامعه ۹۰ میلیون نفری ایران، موتور بسیاری از تحولات و گرایش های بسیار پیچیده ای در جامعه شده و هست.» ناکامی های سه تجربه بزرگ این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه به سه تجربه مهم در تاریخ معاصر ایران اشاره کرد و گفت: « سه تجربه انقلاب مشروطه، شکل گیری ملت دولت جدید و انقلاب ۱۳۵۷، ناکامی هایی داشته اند که تجارب شان بر روی هم انباشته شده اند. این تجربه ها، ذهنیت اجتماعی ایرانیان، و تصور جمعی از خود و تاریخ خودشان را بسیار بسیار پیچیده تر از هر زمانی دیگر کرده است.» او سپس گفت: «برخوردهایی هم که حکومت از سال ۱۳۸۸ تا ۱۴۰۱ به عمل آورده، جامعه را عصبی‌تر، و پیچیده تر و خلاف آنچه از اعمال خشونت منظور بوده، ایجاد شده است. به همین دلیل من با این سخن آقای دکتر کاشی به طور کامل توافق دارم؛ جامعه ما از دوره مشروطه و دوره آغاز شکل گیری ملت دولت رضا شاه، بسیار وضعیت پیچیده تر و مسایل و بحران های آن، بسیار بسیار حادتر است.» فاضلی در ادامه به مسایل بسیار مهم جدید مانند «بحران محیط زیست به این معنا که آب، خاک، و هوای زمینی که در آن سکونت داریم، همه دچار تنش های بزرگ» است اشاره کرد و گفت: «زندگی و بقا دچار چالش جدی شده است. می خواهم تاکید کنم بحران محیط زیست در کنار ابرچالش‌های های دیگر نیاز به یک آغاز جدید را گوشزد می کند. راهبردهای گذشته، چه آن راهبردی که دولت اختیار کرده بود و چه راهبردی که مردم یا گروه های سیاسی داشتند، برای بقا یا بهبود جامعه دیگر کفایت نمی کنند تا جایی که راهبردهای مذکور حتی پایداری نسبی و موقت نیز ایجاد نمی کنند.» دشواری تحلیل آینده ایران به دلیل رخدادپذیری آن فاضلی نظرش را در باره تحلیل آینده این گونه بیان می کند: «این که آینده چه رخ خواهد داد، بسیار دشوار است، با اطمینان و قطعیت نمی توان از آن سخن گفت. زیرا جامعه امروز ایران رخدادپذیر شده است. منظورم از رخدادپذیر این است که مجموعه، تنش ها و تعارضاتی که در جامعه بین حاکمیت و مردم ، و گروه های گوناگون به وجود آمده، جامعه را مستعد تنش های خیلی بزرگ و ناگهانی بر اساس رخدادهای کوچک اما حساسیت‌برانگیز کرده که می تواند از این طریق تحولاتی را رقم بزند به نحوی که زمینه اجتماعی و سیاسی را تغییر بدهد. نظری بر تحولات ۱۳۸۸ به این سو نشان می دهد رخدادهای کوچک همواره زمینه ساز تغییرات بوده اند. هم بازی حکومت در عرصه سیاسی، و هم بازی بازیگران درون جامعه در مقابل آنان قواعد پیچیده تری پیدا کردند. این است که در جامعه رخدادپذیر ما نمی توانیم با تبیین علل و عوامل سیستمی یا تبیین علل و عوامل مادی عینی موجود، تصویر آینده را نشان بدهیم.» این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه با اشاره به این که «طیفی از حکومت، تنها راهبرد مبتنی بر خشونت و ابزارهای متناسب با آن را به کار گرفته» گفت: « حال باید دید که این ابزارها تا چه اندازه قادر بوده رخدادهایی را که شکل می گیرند، مدیریت بکند. زیرا در وضعیتی که در حال حاضر قرار دارد، در ظاهر جامعه ساکت است، ولی در ناآرامی های گذشته نیز چنین بوده است.» چرا تاکنون «آغاز» شکل نگرفته؟ فاضلی سپس نظریه ضرورت شکل گیری «آغاز نو» را مورد انتقاد قرارداد و گفت: «دیدگاهی که آقای دکتر کاشی ارائه کردند، این است که آغازی باید شکل بگیرد. منظور ایشان از شکل گیری آغاز این است که تمام آنچه حکومت در گذشته تا الآن برای مواجهه با ابرچالش ها داشته، کنار بگذارد، و طرحی نو دراندازد. پرسشی که ایشان پاسخ نمی دهد، این است که چرا تا حالا چنین آغازی شکل نگرفته است؟ چرا حاکمیت که مدت های طولانی است نسبت به وضعیت چالشی کشور آگاه شده ، طرحی نو در نینداخته است؟ پاسخ به این پرسش برعهده اندیشمندان علوم سیاسی است. ایشان در این باره پاسخی نداده اند. تنها به این اکتفا کرده اند که راه های گذشته را تجربه نکنیم و طرحی نو درانداخته شود.» او افزود: «تصور من این است تا زمانی که میان جامعه و حکومت توازن قوا برقرار نشود، احتمالا جناحی در حکومت مایل است کماکان از ابزار زور استفاده کند. مگر این که سیر تحولات جامعه به گونه ای پیش برود، که تولید قدرت مورد نظر جناح مذکور، برای حاکمیت به صرفه نباشد. در این صورت به طرحی نو خواهد اندیشید و آغازی را دنبال خواهد کرد.» شرایط شکل گیری آغاز؛ اشتباه کردم این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه در پاسخ به این سوال که «آیا جامعه به این توانایی می رسد که تولید قدرت بیش از حد برای نظام سیاسی مقرون به صرفه نباشد، و به اتخاذ آغازی تازه ناگزیر شود؟» می گوید: «تصور می کنم به این سادگی ها، چنین آغازی شکل نخواهد گرفت. در جنبش مهسا تصور می کردم که اگر حکومت به پایداری سیاسی نسبی برسد، آغاز و طرح نو خود را مطرح می کند، ولی اشتباه کردم.». فاضلی در ادامه افزود: «البته این ها به این شرط است که تحولات غیرمترقبه ای مثل جنگ در منطقه، فشارهای بین المللی خیلی وسیعتر از آنچه که تاکنون بوده است، یا تحولاتی در راس هرم نظام سیاسی، رخ ندهد. اگر چنین تحولاتی رخ ندهد و بخواهد تنها در یک روالی که تا کنون تجربه شده، یعنی درگیری میان حکومت و ناراضیان، معترضان، و به طور خلاصه مردم، فکر می کنم آن چیزی که تعیین کننده خواهد بود «برخورد» بعدی است که آیا بعد از آن، حکومت به این نتیجه می رسد که برای حفظ و پایداری خودش، باید تحولات بنیادینی را در گفتمان، سیاست ها، اقدامات، برنامه ها و اجراهای خودش، ایجاد بکند، یا نه؟ به غیر از مقاومت زندگی گرایی، فلج سازی بوروکراسی کشور فاضلی با تاکید بر این که « آقای دکتر کاشی به درستی اشاره کردند در جامعه نیروهای زندگی گرا، و سیاست زندگی، حاکم شده است» سپس گفت: « ایشان همچنین زندگی گرایی و سیاست زندگی را از ایدئولوژی های اسلام گرایی، ملی گرایی، و چپ گرایی و لیبرالیسم گرایی متمایز کرده و گفته اند که این زندگی گرایی شکل جدیدی از سیاست است که در جامعه ظاهر شده است. اما پرسش این است که زندگی گرایی اگر بخواهد به صورت آلترناتیو و یا بدیلی برای سیاست حاکم باشد، هنوز از تعریفی روشن برخوردار نیست و تنها در جایگاه مقاومت می‌تواند کارهایی را به پیش ببرد. ولی در وجه ایجابی ، نمی تواند سامان سیاسی جدیدی را ایجاد کند.» او افزود: « فراسیاست مردم، در مقابل سیاست حاکمیت، فقط زندگی گرایی نیست. مردم به عنوان نیروهایی که در بدنه بوروکراسی و سازمان های جامعه فعالیت می کنند، چون ناراضی و برخی حتی خشمگین هستند، عموما با اشکال پیچیده ای از کارشکنی ها، سستی ، بی توجهی ، عدم انجام وظایف کاری، کارشناسی، و اداری، در عمل ماشین بوروکراسی و اداری و سازمانی نظام حکمرانی را با چالش روبه رو کرده اند. این چالش بیشتر هم خواهد شد. به ویژه اگر در نظر بگیریم که نارضایتی های ناشی از شرایط اقتصادی زندگی، که تورم و مالیات ها به مردم تحمیل کرده، روز به روز مردم را بیشتر به این سمت و سو سوق می دهد که هرجایی که هستند، ماشین دولت را کندتر و کندتر بکنند.» این استاد سابق دانشگاه، با اشاره به این که «این ها، هزینه های تولید قدرت حکومت را بسیار بسیار سنگین می کند. از این رو فقط سیاست زندگی گرایی نیست که مقاومت را ایجاد کرده است، بلکه شکل های پیچیده ای از ناهمکاری، با هدف ها و برنامه های حکومت در نظام اداری هم شکل گرفته است.» افزود: « به هر اندازه که دولت به قطبی شدن جامعه دامن بزند، یعنی نیروهای حامی و طرفدار خودش را به طور نمادین متمایز بکند، و سیاست حامی پروری اش را گسترش بدهد، در عمل هم تنش های زندگی گرایی، و هم تنش های بوروکراتیکی که مردم ایجاد می کنند، کار را برای ایجاد ثبات سیاسی توسط حاکمیت دشوار و دشوارتر می کند. از این رو می خواهم بگویم تنها در صحنه خیابان ها نیست که شاهد تنش حاکمیت با مردم هستیم. زیر پوست سازمان ها هم تنش بزرگی، شکل گرفته است.» سناریوهای آینده فاضلی در ادامه در ارتباط به سناریوهای آینده تاکید کرد که تصور می کند «یکی از سه سناریو، ممکن است در آینده نزدیک، یعنی در دو سه سال آینده، ورق را برگرداند.» او سه سناریو را این گونه شرح داد: سناریوی اول: تغییر از طریق وقوع رخدادی در نیروهای سیاسی درون حاکمیت، و یا در حوزه رهبری .و ... سناریوی دوم: ایجاد ناآرامی ها، و یک درگیری دیگر . سنارویوی سوم: عدم توانمندی حاکمیت در تامین هزینه های حرکت های فرسایشی و کاهنده ای که میان سیاست زندگی مردم و کارشکنی های گسترده در سازمان ها وجود دارد. طبیعی است اگر سه مورد بالا با تنش های منطقه ای، تحریم های گسترده تر، یا بحران های زیست محیطی ناگهانی شدیدتر همراه بشود و تدبیری کارگشا برای مهار آن اندیشیده نشود، سرعت تغییرات افزایش می‌یابد.» بیشتر بخوانید: حال خراب سیاست های فرهنگی / قانون چیست، صدا و سیما و دولت چه می گویند، مردم چه می کنند؟/ بدون تفکیک نهادی سیاست فرهنگی نخواهیم داشت
زوال نگرانی مشترک متفکران امروز از فوکویاما و پیکتی تا عجم‌اغلو/ فناوری الزاما موجودی معصوم نیست
انقلاب علمی خاموش و انفعال ما / پیشگامی تولید فکر نیازمند آزاداندیشی از قیدهای تحمیلی است ۲۱۶۲۱۶ برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901723

دیگر خبرها

  • علی ربیعی: حدود 5 میلیون نفر در دانشگاه‌ها در حال تحصیل هستند/ رابطه معناداری بین رشته‌های تحصیلی و فرصت‌های شغلی موجود وجود ندارد/ بخش اعظمی از جمعیت فعال تحصیل کرده، دچار نوعی فاصله بین وضع موجود و انتظار از زندگی شده‌اند
  • تشکل‌های دانشجویی در شناسایی مسائل و اعتباربخشی سیاست‌ها کمک کنند
  • افشای مدرک تحصیلی استاد همه‌چیزدان عرصه سیاست ایران | کدام دانشگاه درس خوانده است؟ +سند
  • تنش آبی و نبود صنایع تبدیلی از چالش‌های مهم خدابنده است
  • گفت‌وگوی بی‌بی‌سی فارسی با یکی از نویسنده‌های گزارش درباره قتل نیکاشاکرمی و تجاوز به او | بخش فارسی BBC آمد ابرو را درست کند، چشمش را هم کور کرد...
  • افزایش حقوق بازنشستگان تامین اجتماعی در دولت تصویب شد/ حداقل بگیران ۳۵ درصد
  • اخبار سیاسی ۱۲ اردیبهشت؛دیدار معلمان با رهبر انقلاب/افزایش ۳۵درصدی حقوق حداقل‌بگیران بازنشستگان
  • اتحادیه اروپا در هیچ حوزه سیاسی درست عمل نکرده است
  • چرایی پیش‌بینی‌ناپذیری ایران فردا / قواعد بازی حکومت و جامعه پیچیده‌تر شده
  • معلمِ متفکر